بارالها...
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی ، چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر تو نخواهم، چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در ، که جز این خانه مرا نیست پناهی
:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6